فرهنگ گویش بومی (واژه های گویش نیشابوری) - کلبه کتاب کلیدر

فرهنگ گویش بومی (واژه های گویش نیشابوری)

«فرهنگ گویش بومی» اثر «عباسعلی حشمتی»، مولف نیشابوری است. در این کتاب، برگزیده‌ای از «واژگان گویش نیشابوری» به همراه تلفظ و معنی آن‌ها گردآوری و تدوین شده است.
این کتاب را انتشارات سیمرغ خراسان با مقدمه احمدرضا سالم، طرح جلد ابوالفضل سلامت، صفحه‌آرایی محمد حصاری و عکس روی جلد از مسعود سلیمانی سپهر در 266 صفحه قطع وزیری منتشر کرده است. با همدیگر تعدادی از واژه‌های کتاب را می‌خوانیم:

اَنجوقَه: تاب و توان
بُموچی: به من چه
چُغورت: یک طرف صورت، فک، چانه
خینگ: آدم دیرفهم و کم‌ذهن
دُلوک: روی شانه گذاشتن، قلمدوش کردن
زغَرَه: لاغر
سَیوو: سایه‌بان
عَرّاف: کنایه به آدم‌های بی‌پروا و بی‌آبرو
کَخَره: کاه خورده، توده‌ی کاه روی زمین که از غلات جدا شده
گلَوشو: سرخک
نَتاو: بزرگ، ناتاب و کلفت، قوی، سنگین، آدم ترسناک
اَرِب قَیقاج: تابدار، کج و کوله
بَرجَمَه: بارجامه، جامه روی الاغ
پُرُّزا: آماده پرواز کردن
تیکَّل: جستجو، کاوش
جول‌جول: تکان تکان
خَوَلوک: خواب‌آلود
دالو: دالان
روپَیی: پنهان کاری، نارو زدن.
زُرُع: باد گلو
سُفچَه: خربزه نارس و کوچک که طعم و مزه خیار دارد و خوشمزه است.
شَولَه: ترکه‌ی چوب نازک از درخت بید.
فقّوو: مربایی از دانه‌های انگور جوشیده. ضرب‌المثلی است در نیشابور بین مردم که "طرف مَییس رُب کنه فقّوو کید"
قرقطی: مخلوط، قاطی پاطی.
کوجی: کجا
گِگیرد: کبریت، گوگرد
لَحشور: صفت آدم کثیف، بی‌نظم، در خوردن و لباس پوشیدن و حرکات.
مَجزَّن: نسوزان.
نُخروش: نان و خورشت، غذایی را که به جهت سیر شدن همراه با نان می‌خورند.
وَذولَه: اداره کردن.
هورَّست: فرو ریختن.
یَعَنجو: یک ذره، یک کم.

از عباسعلی حشمتی پیش از این کتاب‌های «دیل و دیلبر»، «سر کوی بلند»، «سالار» و «آوای روستا» منتشر شده است.