تاکسی سواری
تاکسیسواری
🔸دروغ چرا من هم زمانی دلم میخواست شنیدهها و دیدههایم در تاکسی را به رشتهی تحریر درآورم. گویی در آن مدت اندک داستانها باید خیلی زود خودشان را با قدرت نشان بدهند. باید مختصر و مفید باشند و مخاطب را جذب و میخکوب کنند.
🔸حالا در نظر بگیرید در کلان شهر پر ترافیکی مثل تهران سوار تاکسی میشوید، با مسیرهای طولانی و خسته کننده. شروع مکالمه بین مسافران یا حتی در ذهنشان ناگزیر است حتی اگر به اندازهی یک داستانک، کوتاه باشد.
🔸این کتاب اولین کتاب سروش صحت است. او بازیگر، نویسنده و کارگردان هم هست.
تاکسیسواری مجموعه داستانی است مشتمل بر صدو بیست و چهار داستانک یا میکروفیکشن. با موضوعات مختلف مثل خودکشی، دعوای زن و شوهری، زلزله، مهاجرت و ...که در مدت کمی با استقبال خوبی از سوی مخاطبین مواجه شد.
نویسنده در این کتاب، خواننده را همراه خود به این تاکسیسواری میبرد، داستانِ ناگهانش را پیش رویش قرار میدهد و لحظهای تامل را برایش باقی میگذارد.
چند سطر کتاب
عجیب ولی واقعی
پنجشنبه 12 دی 1398
عقب نشسته بودم و بیرون را نگاه میکردم. تاکسی از مقابل خانم میان سالی که کنار خیابان ایستاده بود گذشت. زن گفت «رُم» یک لحظه فکر کردم اشتباه شنیدهام، ولی واقعا گفته بود رُم و تاکسی ایستاد. به راننده گفتم «این خانم گفت رُم؟» راننده گفت «بله.» گفتم «یعنی چه؟» راننده گفت «رم دیگه... اسم یه شهره.» پرسیدم «مگه شما رم میرید؟» راننده گفت «بله، همهی راهها به رم ختم میشه.» این را گفت و خندید. من هم خندیدم. زن سوار تاکسی شد و رفتیم. کمی بالاتر زن گفت پیاده میشود. وقتی پیاده شد از راننده پرسیدم «اینجا رُمه؟» راننده گفت «همه جا رُمه» ص137
📗 تاکسی سواری، سروش صحت، نشر چشمه