عمارت مرموز 1(راز ساعت بلک فورد)

یک سفر تاریک، اتفاقات غیر منتظره، دشمنی فراطبیعی. 
کی میتونه بگه این یه ساعت معمولیه؟! وقتی هر نیمه شب حیوانات چوبی داخلش زنده میشن! 

هیچ چیزی توی این عمارت عادی نیست و قرار هم نیست بشه. لوسی و الیور به تازگی مادرشون رو از دست دادن و با پدرشون مغازه تعمیرات ساعت کوچیکی رو میگردوندن. اما درست از همون روز بارونی که اون پیرمرد برای تعمیر مرموز ترین ساعت دنیا میاد سراغشون نمیدونن قراره پا توی چه ماجرای وحشتناکی بزارن.
نمیدونن چه هیولای بی رحمی تو تاریکی های جنگل سایه در کمین ساعت و هر کسی که میخواد نگهبانش بشه نشسته. نمیدونن تا زمانی که پا توی اون عمارت مرموز میزارن !

داستان جذاب و مرموزی که تا جمله ی آخر هیجان رو به مخاطب تزریق میکته!

چند سطر کتاب 

لوسی، همان طور که حیوان ها دور نردبان جمع شده بودند، پرسید: « بابا، یعنی الان ما دیگه کیمیاگریم؟»
پدرش با دهان بسته خندید: «چی شد به همچین فکری افتادی؟»
«خب، اخه میدونی، ما از فرمول های جادویی و این طور چیزها استفاده کردیم  تا تو و تمپوس رو خوب کنیم.»
مریدین گفت: «کیمیاگری فقط فرمول و جادو نیست. یه جور تغییره، یه جور تلاش برای بهتر کردن چیزها. موقعی که شما تینکرها رسیدین اینجا، شروع کردین به بهتر کردن همه چیز. پس فکر کنم بشه گفت شما تمام مدت کیمیاگر بودین.»