دفینه - کلبه کتاب کلیدر

دفینه

سرها به گریبان نه زمستان نه خزان است
این فصل بگو فصل کدامین اخوان است؟

صبح است ولی صبح همان ظهر غم‌انگیز
عصر است ولی عصر سکوت و خفقان است

عصری که شبش لکه‌ی ننگی به رخ ماه
ماهی که خودش نقطه‌ی پایان جهان است

می‌جوشد و یخ می‌بندد آب دهانم
می‌سوزم و می‌لرزم و چترم نگران است

تقویم قمر در قمرم عقربه‌ها را
از دورترین قسمت هجری گذران است

گفتی که سرت را ببُرد تیغ زبانت
چیزی که بریده‌ست در این بین امان است