almond بادام - کلبه کتاب کلیدر

almond بادام

بادام


مهرنوش چمنی: امروز یه کتاب کُره‌ای براتون دارم. فکر نکنید نمی‌تونم صدای اعتراضتون رو بشنوم! زیاد می‌بینم که میگن اه باز این کره‌ای‌ها! اگه آمریکایی بود بازم همچین واکنشی نشون می‌دادید؟ بگذریم و بریم سراغ کتاب «بادام». «یون جه» با یک نقص مادرزادی متولد شده که بعدها پزشکان اون رو آلکسی تیمیا یا ناتوانی ابراز احساسات تشخیص دادند، اما اسمی که دیگران براش گذاشته بودن هیولا بود.
یون جه با کمک مادرش تمام تلاشش رو می‌کنه تا بتونه یک فرد عادی باشه، اما یک روز کریسمس، خیلی چیزها تغییر می‌کنه. حادثه‌ای باعث می‌شه که یون جه مدتی طولانی تنها بشه. در این حین سعی می‌کنه با اداره کردن کتابفروشی مادرش، یک زندگی معمولی داشته باشه و آشنا شدن با یک پسر جدید، اونو به مسیر دیگه‌ای می‌کشونه.
«گن» دوست جدید یون جه هم به نحوی مشکل احساسات رو داره، البته نه اینکه توان درکشون رو نداشته باشه، بلکه یک پسر دلشکسته هست که می‌خواد به شیوه خودش زندگیشو بگذرونه. دوتا پسر با مشکلات جدی که یک جورهایی مرشد راه هم دیگه می‌شن. کتاب بادام، به نحوی ظریف جنبه‌های روان‌شناختی آسیب‌های روحی رو بررسی می‌کنه و نشون میده که چقدر برداشت اشتباه از رفتار و احساسات دیگران، می‌تونه آسیب زننده باشه. و از طرفی برخورد مناسب چقدر می‌تونه مسیر زندگی افراد رو تغییر بده. در بخشی از کتاب، مادرِ «گن» که دم مرگه، یون جه رو به اشتباه پسر خودش فرض می‌کنه و حالا یون جه می‌خواد اون لحظه رو توضیح بده:


چند سطر از بادام


_اما اون وقتی تو رو دید، فکر کرد تو منی.
_هرکس دیگه ای هم که جای اون بود، همین فکرو می‌کرد.
-اما اون باید توی صورت تو، دنبال ویژگی‌های خودش می‌گشت.
_وقتی با من حرف می‌زد، منظورش تو بودی.
_آخرین چیزایی که گفت چی بود؟
-فقط بغلم کرد، خیلی محکم بغلم کرد.
گن سرش را تکان داد. بعد انگار که واژه‌ها به سختی از دهانش بیرون می‌آیند، خیلی آرام پرسید: «گرم بود؟ بازوهاش...؟»
_بله خیلی گرم.
شانه‌های گن که خم شده بود، کم‌کم پایین‌تر رفت. صورتش مثل بادکنکی بی‌باد شده بود. سرش پایین بود و زانوهایش را جمع کرده بود. بدنش می‌لرزید. سرش به سینه‌اش چسبیده بود. هیچ صدایی نمی‌آمد اما می‌دانستم گریه می‌کند. بدون اینکه چیزی بگویم، ایستادم و به او نگاه کردم. احساس می‌کردم به شکل بی‌فایده‌ای بلندتر شده‌ام. ص120

▪️«بادام»، ون پیونگ سون،  ملیحه فخاری،  نشر کتاب‌ مجازی، 188صفحه، قطع رقعی، جلد شومیز،

www.klidar.ir
t.me/klidarNews
instagram.com/instaklidar