قصه عمو نوروز و خاله نوبهار
#کتاب_امروز
قصه عمو نوروز و خاله نوبهار
🌸یک داستان کودکانه جذاب برای کوچولوها و البته بزرگترهایی که قراره با شور و حال این کتاب رو براشون بخونن! کتابی که «شکوه قاسمنیا» نوشته و لابهلای اون، قطعات موزون هم داره و «فریبا بندی» هم تصویرگی کرده.
💐«خاله نوبهار از وقتی که چشم به دنیا باز کرده بود دل به عمو نوروز داده بود. روزی و روزگاری، توی خواب و بیداری، عمونوروز آمده بود به دیدنش. یک دانه نقل گذاشته بود به دهانش، یک گل سرخ هم زده بود به موهایش و گفته بود:
- این نقل و این گل نشانهی مهر من به تو. یادت بماند هر سال وقتی که برف سر کوهها آب شدند، وقتی که چلچلهها به لانه برگشتند، وقتی که درختها شکوفه دادند، میآیم به دیدارت...»
بخشی از داستان:
🌺بوی خوش اسپند توی خانه خاله نوبهار پیچید. خاله نوبهار نفسی کشید و خواست بنشیند. سر سفره به انتظار، اما دید که دلش آرام و قرار ندارد. با خودش گفت: آی نوبهار، نشو بی قرار، پاشو برو از توی صندوق، کلاف هفت رنگ بیار و شال بباف برای یار. کلافت به نصفه نرسیده نوروزت از راه رسیده!
رفت سر صندوق و کلاف هفت رنگ آورد. نشست پای سفره و شروع کرد به بافتن. میبافت و میخواند و انتظار میکشید:
یکی سبز و یکی آبی ببافم
یکی هم سرخ عنابی ببافم
بنفش از زیر و زرد از رو ببافم
کلافم را برای او ببافم
کلاف آخر شد و یارم نیامد
دلم بیتابه دلدارم نیامد...
🌼قصهی عمو نوروز و خاله نوبهار
نویسنده: شکوه قاسم نیا تصویرگر: فریبا بندی
انتشارات کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان
خشتی بزرگ، 48 صفحه رنگی، 90 هزارتومان
www.klidar.ir
t.me/klidarnews
instagram.com/instaklidar