جیهو پارک داره تو یک دنیای مملو از جادو زندگی می‌کنه در حالی که برعکس بقیه هیچ قدرت جادویی نداره جز این که جادو رو خنثی می‌کنه. و کی می‌دونه شاید این بزرگ‌ترین قدرت اون باشه!
جیهو تمام وقتش رو درگیر کاره تا بتونه تو خرج و مخارج خونه به خاله و شوهرخاله‌ش کمک کنه و همه چی رو برای خواهراش فراهم کنه. 

درست از وقتی که پدرش اون‌ها رو بدون هیچ دلیلی ترک کرد نفرت اون به جنگل‌های کیداهارا  قطب جادوی کشورش بیشتر از همیشه شد. جیهو از بچگی کنار پدرش که عاشق کیداهاراست تمام گوشه و کنار جنگل رو یاد گرفته و یه روز ناخواسته به لشکر دشمن که تو تله‌های جادویی جنگل گیر افتادن کمک می‌کنه و اون‌ها از جیهو می‌خوان که در ازای مبلغ هنگفتی برای انجام عملیاتشون اون‌ها رو در کیداهارا همراهی کنه. جایی که جیهو با شاهزاده خانم گمشده کشور، یه دهکده جادویی و موجودات عجیب و غریبش، و یک جنگ بزرگ مواجه میشه. باید دید آیا جیهو از پس نقش بزرگش بر می‌آید یا تسلیم قدرتمندترین دشمنی که تا حالا دیده میشه؟!

🟠 چند سطر کتاب

هم انسان و هم موجودات جادویی بین جمعیت بودند. جیهو با شگفتی به زن مغازه‌دار زیبایی خیره شد که در واقع یک گومیهو بود و داشت با شمایل انسانی‌اش پارچه می‌فروخت؛ حتی به خودش زحمت نداده بود دم روباهی قرمزش را پنهان کند. در دکان کناری، زنی شبیه اِلف‌ها داشت استادانه فرش‌هایی با نقش‌های ریز می‌بافت و فرش‌های دست‌بافت ظریفی هم اطراف مغازه‌اش به نمایش گذاشته بود. در گذرگاهی دیگر، پیرزن ترسناکی مشتری ها را به عنکبوت سرخ شده دعوت می‌کرد و روبروی او هم پری زیبایی جواهراتی با سنگ ماه بدلی می‌فروخت.

📗 فرزند آخرین اژدها، نویسنده: الن اوه، مترجم: بابک علوی، نشر پرتقال، 225 صفحه