هرچه بادا باد - کلبه کتاب کلیدر

هرچه بادا باد

📕هرچه بادا باد

✍️مهرنوش چمنی: توضیح این کتاب کمی سخته، ولی "مونی" منو یاد "اداره پست" بوکوفسکی انداخت. یه جورایی. مونی با وجود داشتن والدین، توی پرورشگاه و بعد خانه‌های موقت زندگی کرده و کل زندگیشو همین‌طوری الله‌بختکی پیش برده. هرچی پیش اومده ازش استقبال کرده و آخرشم هیچی نشده! همین‌طوری الکی ازدواج کرده و الکی یه آدم غریبه رو به خونه راه میده....

این کتاب روایت پیوسته نداره و مرتب در گذشته و حال در رفت‌وآمده. البته تشخیص زمان داستان راحته.
اما تولتز این بار سراغ چیزی رفته که این چندوقت خیلی از ما درگیرش بودیم: مرگ! زندگی مونی در دوران پساکرونا ادامه داره و غریبه‌ای وارد زندگیشون میشه که به این ترس دامن می‌زنه.

شاید بشه گفت ویژگی بارز نوشته‌های تولتز، جهان‌بینی سختگیرانه و تمسخرآمیز شخصیت‌ها نسبت به همه‌چیز باشه. البته گاهی حس می‌کنم راوی دیگه زیادی ژست "من همه چیز حالیمه" می‌گیره.

📗 چند سطر کتاب

دکتر فیتزسیمونز هم سعی می‌کرد با گفتن این جمله درباره‌ی پدر و مادر بیولوژیک آشغال‌مان ما را تسلی دهد: «هر کار خداوند حکمتی داره.» با عقل جور در نمی‌آمد. فهمیدن اینکه چرا شیطان مکار است کار سختی نیست، ولی آخر خدا چرا باید این‌طور باشد؟
ص27

فرهاد برای «یک چیز مزخرف» دستگیر شده بود و انتظار محاکمه را می‌کشید. متنفر بود که زندگی‌اش را قبل از اینکه کاملا ساخته و پرداخته‌اش کند از او گرفته بودند. «کل زندگیم این حس رو داشتم که نیرویی اجازه نمیده کارهای دل‌خواهم رو بکنم، از شغل گرفته تا پیدا کردن کسی که بتونم عاشقش بشم.» او تنها نبود. همه‌ی ما این حس را داشتیم که کائنات تمام غرایز فطری‌مان را سرکوب کرده بود.
ص164

🔸هرچه بادا باد، استیو تولتز، پیمان خاکسار، نشر چشمه، 400صفحه، قیمت 140هزار تومان