مغازه ی خودکشی
#کتاب_ماه_مرداد #کلبهکتابکلیدر
📓 #مغازهی_خودکشی
✅ انتخاب: #نسرین_ناصری
وقتی داشتم کتابهای ماه تیر رو بررسی می کردم به اسم و معرفی این کتاب واکنش نشون دادم و مشتاق شدم بخونمش!
خواهرمم این کتاب رو بهم هدیه داد:)
از همون اول، داستان و فضای متفاوت کتاب برام تازگی داشت و ترغیبم می کرد به ادامه دادن و رسیدن به پایان قضیه.
داستان راجعبه یک خانواده پنج نفرهست که در مغازهی خودکشی کار می کنن.
زمان و مکان داستان مشخص نیست. در واقع زمانی اتفاق میافته که منابع طبیعی نابود شده و هیچ گُلی باقی نمونده، هوا آلودهست و شاد بودن امری غیر عادیه!
در این میان پسر کوچک خانواده تواچ با ورودش به دنیا تحولی به همراه میاره...
این کتاب به خوبی نشون میده در اوج ناامیدی، امید هست و زندگی با امیدواری و خوشبینی و شادبودن جریان داره.
◀️چند سطر از کتاب:
بند ابریشمی دوباره حرکت کرد و برای این دختر متحیر هارمونی بدنش را آشکار میکرد. او زیباترین دختر این منطقه بود و هیچ دختری به خوشگلی او نمیرسید. کادو برادرِ کوچکش محشر بود...
بند ابریشمی به رقص شهوانی و هیپنوتیزمی خود روی پوست مرلین ادامه میداد. چشمان او از خلسهای خوش که برایش تازگی داشت، خمار شده بود؛ ولی آیا تنها همین بود که برایش شناخته میشد؟ آیا مرلین به مونرو بدل میشد؟
مرلین دهانش را گشود و بین لبهایش بزاقی مرگآور خودنمایی کرد.
▪️مغازهی خودکشی، #ژان_تولی، #احسان_کرمویسی، #نشر_چشمه
www.klidar.ir
t.me/klidarnews
instagram.com/instaklidar