چرا تاریکی را خدای خود نکنم؟
#کتاب_امروز
📘چرا تاریکی را خدای خود نکنم؟
#معصومه_جعفری
✍️کلبهکتابکلیدر/ #مهرنوش_چمنی:
از اونجایی که منتقد ادبی نیستم و به سبک و سیاقها آشنایی ندارم نمیتونم بگم این مجموعه داستان کوتاه به چه سبکی نوشته شده، اما از اون مدلاس که دوست دارم.
چرا تاریکی را... یک مجموعه شامل یازده داستان کوتاهه. یازده کابوس کوچیک. شایدم یازده تا توهم! داستانهایی که مشخصا بعضیاشون دغدغهی مهاجران رو مطرح کرده و مشکلاتی که بخش حل نشدنی و ضروری دوستان افغانستانی ساکن ایران رو شامل میشه.
داستانها ساده و معصومانه شروع میشن و بنظر میاد قصد و غرض خاصی ندارن جز درددل کردن. اما چند قدم که همراهیشون میکنید، یهو میبینید مثل انیمهها، یک شکل معصوم دهن باز کرده و داره شما رو میبلعه! هیچکدوم اونطور سرراست و معمولی پیش نمیرن.
تصور نمیکنم داستانها سوررئال باشن. شایدم هستن. توی این دنیای دیوانه هیچ چیز بعید نیست!
البته گاهی توی بعضی داستانها، بخش سادهی داستان کمی در تضاد با کلیت متنه و یه جورایی به لحن بقیه ماجرا نمیاد، ولی در کل زیرکیهایی که نویسنده برای توصیف برخی چیزها به خرج داده جای تحسین داره.
◀️#چند_سطر_کتاب:
دریا به پایان میرسد! میدوم سمت خانه. قلبم زودتر از خودم میرسد. در را که باز میکنم قلبم میافتد روی فرش پادری. از پیش پا برمیدارم و میگذارم سرجایش. دستم از خون قلب چرب و سرخ شده. با شلوارم پاکش میکنم. اصلا توجه نمیکنم چه کسی خانه هست و چه کسی نیست. با صدای بلند میگویم: "فردا صبح زود حرکت میکنیم! از خشکی میریم. دریا با هرچه آب توی شکمش بود مرد!"
پدرم از سر زمین برگشته. کفشهای کارش را پرت میکند گوشهی حیاط و ابروهایی گره خورده، و دهانی که یک مشت دندان خسته و کوفته از تویش بیرون زده سرم فریاد میکشد:" کجا دیدی یک دختر تک و تنها کشتی بسازد؟ "
ص 37
📙#چرا_تاریکی_را_خدای_خود_نکنم؟، #معصومه_جعفری، #نشر_روزنه، قیمت: 39500 تومان
http://t.me/klidarnews
http://www.klidar.ir
http://instagram.com/instaklidar