هرس
#پیشنهاد_کتاب
📔 هرس
✅ معرفی از: #فهیمه_مراتان
داستان مردی که عاشق خانواده و زن و زندگیاش هست و تمام تلاش خودش رو میکنه تا زندگی از هم گسيختهشو که به خاطر بیماری زنش از هم پاشیده جمع و جور کنه و برگردن به خوشیهای گذشته.
داستان توی شهرهای جنوب تو اهواز و خوزستان و خرمشهر اتفاق افتاده.
من وقتی این کتابو میخوندم لهجه جنوبی گرفته بودم و تو خونه کلمات يوّما، عینی و...رو به کار میبردم. کتاب عالی بود.
◀️ #چند_سطر_کتاب :
رسول نگاه کرد به ام عقيل .نمیفهميد. ام عقیل گفت: "زنته که آوردم از خرمشهر، نشست پائی نخلا. از همون اول. گفت مادرشونم. مادر هر چیام که تو جنگ مرده. هی بهشون دست مالید. آب ریخت پاشون. بعد باد و خاک، تميزشون کرد. رفت شهر براشون پارچهی سفید آورد. پیرهن دوخت، تنشون کرد. ما هم خو کاری بهش نداشتیم. گفتیم دلش خوشه با ئيا، بذار باشه، ئی قدر بیتابی نکنه. یه روز، دو سال پیش بود اومدم دیدم همین طور که داره دست میکشه بهشون، یکیشون بچه داده. از بغلش. عین قبل جنگ که نخلا بيست تا سی تا بچه میدادن ها! دیدی خو؟"
📗هرس، #نسیم_مرعشی، #نشر_چشمه، 185صفحه، 36000تومان
t.me/klidarnews / www.klidar.ir