عشق در زمان وبا (جیبی)
عشق در زمان وبا
هانیه قدمگاهی✍️
«عشق در زمان وبا» را چندین سال بود که میخواستم بخوانم و بالاخره این فرصت دست داد. رد و اثرش را در کتابهای مختلف یا مطالبی که میخواندم، میدیدم و این اشتیاقم به خواندن این کتاب را چندبرابر میکرد. بعد از مطالعهاش هم فهمیدم این همه تعریف و تحسین به درستی برازندهی این کتاب است.
کتاب را با ترجمهی بهمن فرزانه خواندم که به نظرم معروفتر بود اما بعد از مقایسهای که با ترجمهی کیومرث پارسای داشتم متوجه شدم حذفیات ترجمهی فرزانه خیلی بیشتر از آنچه که فکر میکردم بوده و متاسفانه به خاطر این دست حذفیات، گهگاه به برداشت ما از شخصیت هم آسیب وارد شده. به هر حال، از این مسائل گذشته و وارد داستان کتاب شویم.
شروعی بس زیبا و ماندگار: «اجتنابناپذیر بود. دکتر خوونال اوربینو هر بار که بوی بادام تلخ به دماغش میخورد به یاد عشقهای بد و یکطرفه میافتاد.» ما در این کتاب به زیبایی و با قلم بینظیر نویسنده، ابتدا وارد زندگی زوجی سالخورده میشویم و سپس از زیر و بم زندگی آنها، از عشقها، سختیها و مصائبشان که شاید در ابتدای کتاب برای ما روشن نبوده مطلع میشویم. عشق و مسائل اجتماعی موضوع اصلی کتاب است.
چند سطر کتاب
به این شکل معصومانه بود که فلورنتینو آریثا مثل یک شکارچی تنها، زندگی مخفیانه خود را آغاز کرد. از ساعت هفت صبح، میرفت و روی نیمکتی در پارک که دور از نظر همه بود، به تنهایی مینشست. وانمود میکرد که در سایه درختان بادام دارد کتاب شعر میخواند. بعد آن دختر خانم غیرقابل دسترس پیدایش میشد.