هشت کلید

لیز با مدرسه مشکلی نداره اما چرا سال جدید داره هر روز سخت‌تر از دیروز میگذره؟ چرا الیز کم‌کم داره از مدرسه می‌ترسه؟ چه دلیلی باعث بی‌علاقگی اون به مدرسه شده؟ درسته یه همکلاسی بد که هر روز اون رو مورد تمسخر و تحقیر قرار میده و شرایط رو براش تو مدرسه سخت‌تر از قبل میکنه تا وقتی که فرار کردن رو ترجیح بده.
 به الیزی که از دوست صمیمیش، مدرسه، خانوادش و همه داره کم‌کم فاصله میگیره و تو خودش فرو میره چی می‌تونه کمک کنه؟! شاید کلیدی که تو زیرزمین خونه عموش پیدا کرده و اسم خودش روش نوشته شده !!
اون کلید قراره در چیو باز کنه ما نمیدونیم اما الیز قراره در 8 تا اتاق ممنوعه خونه که تا الان قفل بوده رو کم‌کم باز کنه و رازهای داخلشو کشف کنه. شاید بتونه اونجا ادامه‌ی نامه‌های مادرشو پیدا کنه یا عروسک خرسی بچگیش. چیزی که الیز رو دوباره به خودش برگردونه.
داستانی که هر لحظه‌اش خواننده شاهد رشد درونی الیز کوچولوی قصه با کمک 8 تا کلید اسرار آمیزه. داستان روند آروم و شیرینی داره. تغییرات شخصیتی الیز کوچولو مرحله به مرحله و با جزئیاتی که نویسنده بیان کرده هم به زیبایی داستان افزوده.