آبنبات لیمویی
مهرداد صدقی پیشتر با مجموعهی طنز آبنباتها در بازار کتاب شناخته شده که شامل: آبنبات هلدار، آبنبات پستهای، آبنبات دارچینی و آبنبات نارگیلی است. حالا در ادامه، ماجراهایی که برای قهرمان داستان آبنباتی یعنی محسن اتفاق میافتد را در کتاب جدید یعنی آبنبات لیمویی دنبال میکنیم.
در این کتاب که باز هم با چاشنی گویش شیرین محلی بجنوردی همراه است و در زمان حال روایت میشود، محسن، فارغالتحصیل شده و قصد ازدواج دارد که: عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکلها...!
در داستانهای صدقی، طنز موقعیت و هیجان در هم میآمیزد و همین علتِ خواندنی شدن آبنباتهایش است، طوری که تا کتاب را تمام نکنید آن را زمین نمیگذارید.
چند سطر کتاب
هنوز ساعت شش و سی دقیقه بود. فکرم کار نمیکرد و میدانستم معمولا فکرم وقتهایی که گرسنهام خوب کار نمیکند. اما، وقتی غذا میخوردم، چنان شکمم پر میشد که دیگر مغزم اصلا کار نمیکرد. با خودم گفتم الان حتی اگر دریا عاشقم باشد، اگر ببیند چطور غذا میخورم، همانجا بیخیالم میشود. تازه، شاید، تا وقتی که پیتزا آماده شود شکم خالیام، به خاطر گرسنگی، ناگهان از خودش صدای گیتار برقی ناکوک دربیاورد. برای همین تصمیم گرفتم پیش از پیتزا مکث در یکی از ساندویچیهای آن اطراف تهبندی کنم تا بتوانم جلوی آنها آبروداری کنم و حتی بتوانم عین باکلاسها یکی دو قسمت از پیتزایم را هم باقی بگذارم. همهی این تصمیمها بعد از این گرفته شد که بوی سوسیس بندری به مشامم خورده بود و داشتم خودم را توجیه میکردم.
_سلام. آقا یک بندری برام مِزنی؟
_بعله ... بندری هم میزنم. خواستی میگم آغاسی هم برات بخونه! ص15
آبنبات لیمویی، مهرداد صدقی، انتشارات سوره مهر