خمیر ترش - کلبه کتاب کلیدر

خمیر ترش

سوپ آنقدر تند بود که تمام درماندگی‌ام را سوزاند و مثل ظرفی که توی آب جوش خیس خورده و ساییده شده، تمیز و سرحال به رختخواب رفتم.

📘کتاب امروز
خمیر ترش


لوئیس از دانشگاه فارغ‌التحصیل شده و در کار خودش متخصصه. یه شغل خوب بهش پیشنهاد شده که حقوق بالایی هم داره و باید به شهر دیگه بره. اما شغل جدید با همه‌ی هیجانش، چیزی جز استرس و کم‌خوابی و غذای بد و ساعت‌های کاری طولانی به دنبال نداره.
در همین حال، یک آگهی "سوپ تند" تغییر بزرگی در مسیر زندگیش ایجاد می‌کنه. یک کاسه سوپ تند و یک تکه نان خمیر ترش، اون رو موقت به زندگی واقعی برمی‌گردونه. و وقتی می‌فهمه آشپزهای سوپ تند می‌خوان به کشورشون برگردن، انگار چیزی رو داره از دست میده. 

به این شدت نه ولی ممکنه خیلی از ماها در جایگاه لوئیس قرار گرفته باشیم و خودمون رو در جایی ببینیم که نمی‌دونیم علاقه‌مندی و استعدادمون در چیه، و فقط برای حفظ وضعیت موجود تلاش می‌کنیم.

🥖نان خمیر ترش رو شاید دیده باشید. همون نون‌های چاقی که روی اون‌ها ترک خورده و بعد برش خوردن حفره هم داره. برای پختنش باید همیشه به خمیر ترش که ماده اصلی نونه، غذا بدید و ازش مراقبت کنید.

📕فقط اینکه گاهی به چیزهایی توی کتاب برمی‌خورم که احساس می‌کنم مترجم یا ویراستار اصلا با زبان فارسی آشنایی نداشتن!! مثلا اسم شرکت رو نوشته ژنرال دکستریتی! کاری به تلفظ اصلیش ندارم ولی در فارسی ما اسم شرکت‌ها رو معمولا جنرال می‌نویسیم و ژنرال مفهوم دیگه ای برامون داره.

در جای دیگه نوشته هوا سرد بود حدود چهل درجه!! حتی تبدیل واحد نکرده.

یا مثلا در جای دیگه نوشته: دک و پوز مهربان یک بازآور طلایی را داشت. به جان بچه‌هام اگه پانویس نداشت عمرا می‌فهمیدم بازآور طلایی چیه!
(اسم نژاد سگ "گلدن رتریور" رو ترجمه کرده. چرا باید اسم نژاد ترجمه بشه؟)

🔹خمیر ترش، رابین اسلون، سحر حدیقه،نشر خوب