شهر ایزد طاعون
کتاب امروز
📘شهر ایزد طاعون
مینا
یک داستان فانتزی اما این بار با اسطورهها و عجایب بینالنهرین!
اگر طرفدار موجودات افسانهای و سفری یکباره از یک رستوران کوچک به دل افسانههای کهن هستید با اسکندر همراه شوید!
اسکندر تنها کاری که در زندگی خود انجام میدهد چرخاندن رستوران کوچک خانوادگیشان است، و هرگز خیال قهرمانی و جدال با ایزدان و اهریمنان را در سر ندارد، اما همه چیز یک شبه زیر و رو میشود و پای او به میدان نبردی کشیده میشود که هدفی جز نجات انسانها ندارد. نجات پدر و مادر خود و بقیه انسانها از بیماری عجیب و لاعلاج ساختهی دست یکی از ایزدان....
داستان در کنار اتفاقات ریز و درشت عجیب و هیجان، طنز جالب و مشهودی نیز دارد که از ویژگیهای جذاب این کتاب است. اگر از کتابهای فانتزی که تا به حال خواندهاید خسته شدید و به دنبال یک فانتزی جدید و متفاوت هستید این کتاب را فراموش نکنید.
چند سطر کتاب
خیلی خب، اوضاع هی عجیب و غریبتر میشد.
در جواب صدای کرکر خندهای بلند شد: «بذار به یادت بمونه، انگشت دستی که کردی مزه، اون مغز استخون خوشمزه، استخون بامزه، وای که چه دلی از عزا درآوردیم شما و بنده.»
واقعا عجیب و غریب بود. و باز هم طرف حرفش را موزون گفته بود.
تی را گذاشتم زمین، بعد از یک ثانیه این پا و آن پا کردن، ماهیتابهی چدنی بزرگمان را از روی دیوار برداشتم و بعد پاورچین رفتم بیرون تا سرکی بکشم.
همین که پایم رسید بیرون، اتفاقی افتاد که فهمیدم اشتباه خیلی خیلی بزرگی کردم.
شهر ایزد طاعون، ساروات چادا، امیر احمد کامیار، نشر پرتقال