بیست و یک داستان
بیست و یک داستان
🔸همینگوی: داستانهای جورواجوری در این کتاب هست. امیدوارم چند تایی پیدا کنید که دوست داشته باشید.
🔸هر کدوم از داستانهای کوتاه همینگوی برشی از یک زندگیه که در جریانه، با شخصیتهایی که زندگی رو معنی میکنن بدون نمایش و کاملا قابل لمس و واقعی سرشون به کار خودشونه و این خوانندهاس که باید حواسشو جمع کنه تا از کارشون سر دربیاره.
🔸بعضی از داستانهای کوتاه این مجموعه بهترین داستانهایی هستند که به زبان انگلیسی نوشته شدند، مثل: برفهای کلیمانجارو، روشنی این عالم، جای تمیز و روشن، تپههای مثل فیلهای سفید و...
گرچه خود همینگوی درباره این داستانها میگه: «آنهایی که تا این حد بدنام شدهاند که معلمهای مدرسه در مجموعههای داستانیکه شاگردها مجبورند در دورههای داستاننویسی بخرند درجشان میکنند و آدم همیشه یک کمی خجالت میکشد که آنها را بخواند و از خودش بپرسد که آیا تو واقعا اینها را نوشتی یا این که شاید اینها را یک جایی شنیدی.
🔸در ابتدا قرار بود نشر کارنامه با همکاری نجف دریابندری مجموعه کاملی از داستانهای کوتاه همینگوی رو چاپ کنه که متاسفانه در طی ترجمهی آثار، بیماری و بعد هم مرگ استاد نجف دریابندری، مانع انجام این کار شد.
چند سطر کتاب
مکس گفت: «من بهت میگم. ما میخوایم یه نفر سوئدی رو بکشیم. تو یه سوئدی گنده به اسم اله اندرسون میشناسی؟»
«آره»
«چرا میخواین بکشین؟ مگه چی کارتون کرده؟»
«اون هیچ وقت فرصت نکرد کاری با ما بکنه. اصلا تا حالا ما رو ندیده.»
«ما واسه خاطر یکی از رفقا میکشیمش. یکی از رفقا خواهش کرده.»
از داستان آدمکشها ص183
بیست و یک داستان، ارنست همینگوی، نجف دریابندری، نشر کارنامه