فروخته شده - کلبه کتاب کلیدر

فروخته شده


فروخته شده

✍️ مهرنوش
قرار بود چند ساعتی توی مطب دکتر منتظر نوبت باشم، برای ساده شدن انتظار غیرمنطقی، یه کتاب برداشتم که مدت‌ها بود خریده بودم و خونده نشده بود.
متاسفانه کتاب مناسبی برای زمان انتظار نبود و باید جایی خونده میشد که بتونم با خیال راحت زار بزنم و فین کنم.

نویسنده‌ی این رمان کوتاه، زمان زیادی رو صرف تحقیق در مورد قاچاق انسان و فروختن دختر بچه‌ها به عنوان روسپی کرده و حتی با خیلی از اون‌ها گفتگو کرده و سرگذشتشون رو شنیده.

لاکشمی، یه دختر سیزده ساله هست که در روستای دور افتاده و فقیری در نپال زندگی می‌کنه. اونقدر فقیر که حتی نمی‌دونه موتورسیکلت چیه و یا دیوید بکهام کیه. تلویزیون چی هست و چطور کار می‌کنه و... لاکشمی توسط ناپدریش فروخته میشه تا بره شهر و خدمتکار بشه.
حداقل این چیزیه که لاکشمی تصور می‌کنه. حتی سعی می‌کنه محکم و قوی راه بره تا فکر نکنن خدمتکارشون ضعیف و زیرکار در رو هست. او با آرزوی پول برای تعمیر سقف خانه، همراه زن واسطه به هند میره. همه چیز جدید و جالبه تا وقتی که وارد "خانه شادمانی" می‌شه و تازه کمابیش می‌فهمه افتاده توی گردابی که رهایی ازش ممکن نیست.

چند سطر کتاب 

«وقتی یک مرد کثیف به سراغت آمد، شالت را با پشت دست به بینی‌ات فشار بده. او چیزی به جز بوی بد، عرق تن، موی روغنی و بوی مشروب به جا نمی‌گذارد. در این وقت‌ها از شالت استفاده کن تا از بوی بد او در امان باشی.
«آنیتا» از جلوی آینه کنار می‌رود. او از یک دختر اخموی روستایی، به یک زن شهری با چشمانی مثل ببر تبدیل شده است و می‌گوید: «راه دیگری هم وجود دارد تا بتوانی از شالت استفاده کنی.»
«آن دختر تازه‌وارد، همان که وارد اتاق قدیمی تو شد. صبح، "ممتاز" در حالی پیدایش کرد که با شال خودش را از سقف اتاق حلق‌آویز کرده بود.» ص82

📒فروخته‌شده، پاتریشیا مک کورمیک، نازنین عباسی، صدف عظیمی، نشر تیسا