پروژه شادی
این کتاب به یاد میده در بخش های مختلف زندگی و کار، چطور میشه شاد و پرانرژی بود و نظم داشت.
ریخت و پاشی که بیش از همه مرا مستاصل کرده بود، ریخت و پاش ناشی از "امید به استفاده از اشیا" بود، یعنی شلوغی ناشی از انبار شدن چیزهایی که داشتم، اما فقط امیدوار بودم که روزی از آنها استفاده کنم. مثل تفنگ چسب حرارتی که هیچ وقت کار کردن با آن را یاد نگرفتم، ظرفهای نقرهی بسیار خاصی که از بعد عروسیمان دست نخورده مانده بودند و کفشهای کتانی نخودی رنگ با پاشنههای خیلی بلند.
اما مدل دیگر این نوع ریخت و پاش، ریخت و پاش "ناشی از تغییر عادتها" است. من انبوهی از قاب عکسهای پلاستیکی را در یک کشو پیدا کردم. سالها پیش از آنها استفاده میکردم اما حالا که ترجیح میدادم از قاب عکسهای درست و حسابی استفاده کنم، باز هم آنها را نگه داشته بودم.
ص 47