این دست بیصدا
حسین صفا، نخستین شعرهایش را در سال 1388 منتشر کرد و از آن زمان چندین دفتر دیگر در قالب ترانه، غزل و شعر آزاد منتشر کرده است. ترانههای «محسن چاووشی» برگرفته از اشعار او شهرت این شاعر را بیشتر کرد. به تازگی نشر نیماژ دو کتاب تازه از حسین صفا منتشر کرده است. «این دست بیصدا»، غزل و «آه به خط بریل»، شعرهای سپید این شاعرند که هر کدام بلافاصله به چاپ دوم هم رسیدهاند. از دفتر نخست، شعری را با هم میخوانیم.
دردی به رودخانه بدل شد
رودی روانه شد به گلو ریخت
ابری چلاند خستگیاش را
بارانِ دستپاچه فروریخت
اندوهِ خوشنویس قلم شد
در لیقههای گریه فرورفت
روحی که مستِ شعر شدن بود
خیام را درون سبو ریخت
با مادرم که پنجرهام بود
از برفِ پشت پنجره گفتم
من لرزهام گرفت، ولیکن
آوار خانه بر سر او ریخت
یعنی کسی نبود که ما را
از شرّ گریهها برهاند
یعنی که گریه بند نیامد:
آبی که رفت باز به جو ریخت
گفتی که خواب مثل درختی
با میوههای ترد و لطیف است
من خواب را تکاندم و دیدم
از شاخهها چقدر هلو ریخت
رویای من بهارِ جهان بود
اما جهان در آتش خود سوخت
رویای من مذاب شد، آنگاه
از خوابِ من به روی پتو ریخت
آیا چنین که ماه مهیاست
باید که را به یاد تو بوسید؟
باید چگونه زائر او شد
تا اشک را به دامن او ریخت؟
پایان کودکیست، خدایا
از چهرهها چراغ بیاویز!
گفتیم و در اجابت این حرف
جز نور هرچه بود فروریخت
#شعر_امروز #حسین_صفا